جواد موسی

آیا راهی حلی به مشکلات افغانستان وجود دارد؟

نظر به اظهارات سخنگویان دفتر ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه افغانستان در حمله انتحاری روز دوشنبه مؤرخ 17 سرطان سال جاری که منجر به کشته و زخمی شدن حدود دو صد تن از هموطنان ما گردید، دست پنهان ارگان های استخباراتی کشور های همسایه و مخصوصاً پاکستان دخیل بوده است.  حالا تمام شهروندان افغانستان به این موضوع متوجه شده اند که دولت افغانستان چیزی دیگری به گفتن ندارد، بجز از تکرار نمودن کلمات کلیشه ای، مثل این که دست استخبارات منطقه در آن دخیل بود، گویا از قبل درین مورد معلومات داشته اند و غیره و غیره.   ما یک مثال خیلی مشهور در افغانستان داریم میگویند که "مالت را محکم بگیر و همسایه ات را دزد نگیر"  اگر مسؤلین امنیتی ما بتوانند وظایف محوله خویش را بطور احسن انجام دهند، دست پاکستان نه بلکه اگر دست هر گروه دیگری جاسوسی منطقه هم در آن دخیل باشد، باید بصورت حاناً خنثی گردد.  حالا دولتمردان ما علی الرغم اینکه ارگان های کشفی خود را تقویت نمی نمایند و در جلوگیری چنین حوادث هیچ اقدامی نمی نمایند، منتظر می مانند تا حادثه مصیبت آفریند و جان ده ها تن شهروندان بیگناه را بگیرد، بعد روی صفحه تلویزیون ظاهر شده به افتخار یاد آور شوند که آنها خبر داشته از طرح چنین حمله و یا کشور های منطقه در این قضیه دخیل بوده است. 

من موضوعی را در ویب سایت روزنامه پیمان مطالعه نمودم که دولت هندوستان اظهار آماده گی نموده است که اگر کابل از آنها تقاضا نماید تا در تامین امنیت کمک نمایند، دهلی این موضوع را مورد بررسی قرار خواهند داد.   سخنان دیپک کاپور، رئیس نیروهای ارتش هندوستان هنگامی مطرح میگردد که دولت افغانستان نتوانسته است در تامین امنیت سفارت هندوستان در کابل از خود شایستگی نشان دهد.  سخنان اقای کاپور میشود به دو شکل تعبیر گردید:

1.     آقای کاپور از یک طرف طعنه آمیز به کابل گفته است، بسیار شرم آور است که  نتوانستید امنیت سفارت هندوستان، کشور دوست تان را در کابل تامین نمائید. 

2.     و از طرف دیگر کوشش کرده است که به دولت افغانستان به گونه ای اظهار آمادگی همکاری نماید. 

در هر دو صورت به دولت افغانستان خجالت آور است که نتوانسته است امنیت سفارت کشور دوست و همسایه هندوستان را در کابل تآمین نماید.  اما توجیه کردن این قضیه هیچ سودی ندارد.  حالا زمان آن است  که دولت جمهوری اسلامی افغانستان و مخصوصاً رئیس جمهوری باید در استراتیژی امنیتی خود اگر دارند، بازنگری عمیق نمایند و یک سلسله خویش خوری ها و رفیق بازی ها را در ارگان های کشفی و امنیتی افغانستان از بین ببرد تا باشد اشخاص واجد شرایط، کار فهم و صادق در آن ادارات استخدام شوند.  این یگانه عاملیست که میتواند در راستای تامین امنیت شهر کابل و سایر ولایات افغانستان مثمر واقع شود.  میشود که رئیس جمهوری این ابتکار و شجاعت  را از برادر زاده خود یما کرزی که یک جوان بی تجربه است و کدام تحصیلات مسلکی هم درین بخش ندارد اما، در راس یکی از ادارات خیلی مهم ریاست عمومی امنیت ملی به عنوان مسؤل درجه اول کار میکند، آغاز نماید.  و به همین شکل در مورد سایر رفقای خویش. 

در مورد اینکه استخبارات کشور همسایه پاکستان در حادثه سفارت هندوستان دخیل است یا خیر باید خاطر نشان ساخت که "کور هم می فهمد دلده شور است".  همگی به شمول باداران اصلی (امریکایی ها) هم میدانند که دست استخبارات پاکستان در این قضیه دخیل است، اما برای امریکایی ها این قضیه آنقدر مهم نیست.  آنها همیش در مورد اهداف بلند مدت خویش بیرون از مرز های افغانستان فکر میکنند.  برای آنها منافع سیاسی و اقتصادی شان مهم است نه اینکه چند شهروند افغان و یا چند نفر هندوستانی در افغانستان جان خود را از دست میدهند.   بگونه مثال میتوان یاد آور شد، زمانیکه مردم بی دفاع یکاولنگ، شمالی و مزارشریف توسط این طالبان اسلام نما ها بطور بی رحمانه قتل عام می گردیدند، این امریکایی ها کجا بودند که می آمدند به کمک مردم افغانستان؟ حتی خلاف انتظار حمایت های غیر مستقیم هم میکردند از رژیم طالبان.  در اصل طالبان ساخته و تربیه شده دست شان هستند.  اما بعد از حادثه یازده هم سپتمبر 2001 زمانیکه به خودش صدمه رسید، آمدند وارد افغانستان شدند و دولت مردان افغانستان را در آغوش کشیدند.  این موضوع به دولت و مردم افغانستان در خور اهمیت است که در هر حادثه جان افغانهای بی گناه گرفته میشود و دولت داری دارد دارد ماهیت خویش را کاملاً از دست میدهد.   

یک عامل دیگری که میتواند با عث شده باشد، اداره استخباراتی پاکستان این عمل ناجوانمردانه و بی رحمانه را در مقابل سفارت هندوستان و وزارت داخله افغانستان انجام دهند، سخنان رئیس جمهوری بود که بعد از حادثه زندان قندهار به شکل تهدید علیه دولت پاکستان مطرح گردید.  پاکستان خواست نشان دهد که آنها قادر اند تا چنین اعمالی را در داخل وزارت داخله افغانستان، که مسؤلیت سرتاسری تأمین امنیت را درتمام افغانستان به عهده دارند، انجام دهند.  اما همگی میدانستند که سخنان رئیس جمهور میان خالی و به اصطلاح ما افغانها هوایی فیر کردن بود، هیچ حمایت ملی و بین المللی نداشت.   همانطوریکه خانم کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه امریکا بشکل خیلی صریح در کنفرانس مطبوعاتی خویش اظهار داشت که مطرح نمودن چنین تهدید ها کاملاً غیر منطقی می باشد.  اما مردم افغانستان تا یک حدی امید وار بودند که ممکن چراغ های سبزی از طرف امریکایی ها درین مورد به دولت افغانستان نشان داده شده باشد.  

سوال در اینجاست، زمانیکه وزارت داخله افغانستان نتواند امنیت خود و همسایه های در بدیوار خود را که سفارت هندوستان یکی از آنها است، تامین نماید،  چی گونه میتواند امنیت مردم بیچاره ای را که در مناطق دور دست ولایات مثل هلمند، فراه، غور، بدخشان و بامیان زندگی میکنند، تامین نماید؟  کاملاً یک امر دور از باور است.

موضوعی را در سایت روزنامه خبر گزاری صدای افغان چند روز قبل خواندم، در آن آمده بود که چهار عسکر پولیس به یک طفل چهار ساله تجاوز کردند و یا اینکه مسؤلین امنیتی ولایت هلمند از نوجوانان آن ولایت استفاده جنسی می نمایند.  اینها همه مشکلاتی است که ادارات استخبارات کشور های منطقه در آن دخیل نیست، اما این مشکلاتی است که هیچ  توجه ای به آن مبذول نگردیده و هر یکی از دولت مردان به نوبه خویش در فکر خوش گذرانی و پر نمودن جیب های خویش بوده اند.  زمانیکه هموطنان ما،  پولیس را در افغانستان می بینند به گونه ای احساس وحشت مینمایند، با وجودیکه بیرون از مرزهای افغانستان زمانیکه مردم پولیس را می بینند احساس آرامش و مصؤنیت بیشتر می نمایند.   این دلیلی است دال براینکه هیچ گاهی پولیس در خدمت مردم نبوده بلکه همیشه در تلاش بوده که چیگونه جیب های این مردم غریب و بیچاره را خالی نمایند.  پولیس را در افغانستان با خود داشته باش، هر چه دلت خواست بکن، هیچ دستی نمیتواند شما را به پنجه قانون بسپارد حتی رئیس جمهور. 

مثلاً فساد اداری و خویش خوری و بسی موارد دیگری که به مسایل سیاسی منطقوی ربطی ندارد ، از جمله مشکلاتیست که تا هنوز هیچ توجه به آنها صورت نگرفته است در حالیکه همیشه تاکید کشور های کمک کننده دنیا نیز بر این بوده که افغانستان باید در مبارزه با فساد اداری گام های استوار تری بر داشته و رشته رهبری مبارزه با مشکلات را به دست خویش گیرد.   مقاله را که جناب محترم خلیل رومان، نویسنده چیره دست افغانستان در سایت آریایی تحت عنوان "سی سال جنگ و پی آمد های آن" تحریر نموده اند،  در قسمتی از متن آن چنین آمده است:  چندی قبل سازمان کمک رسانی واشنگتن برای صلح ومجله فارن پالیسی اعلام کردند که افغانستان درقطار 10 کشوردرحال فروپاشی درردیف هشتم قراردارد.  ارزیابی های آنان برشاخص های اجتماعی، اقتصادی وسیاسی شامل رشد جمعیت، فشارمهاجرتها، فقراقتصادی، توزیع ناعادلانه سرمایه ، ضعف اداره و نابرابری اجتماعی، در 177 کشور مبتنی است.     آیا درین قضیه هم ادارات استخباراتی کشور های منطقه دست دارند؟  و یا اینکه باید شجاعانه اعتراف نمائیم که ما افغانها و در راس دولتمردان ما نتوانسته است، حاکمیت قانون را در افغانستان پیاده نمایند و در راستای تحقق صلح و دیموکراسی، ریشه کن نمودن فساد اداری، خویش خوری و مصلحت اندیشی های بی مورد گام های مثبتی برداریم. 

موضوعی که واقعاً  رنج آور است برایم، این است که بعد از هر حادثه که واقع می گردد و جان های هموطنان ما را می گیرد، مسؤلین امنیتی با بسیار بی رویی به خبر نگاران میگویند که آنها از این دسیسه خبر بودند.  مثلاً بعد از حادثه هشتم ثور، زمانیکه رئیس جمهوری و اراکین بلند رتبه دولتی و رهبران جهادی مورد حمله قرار گرفتند، امراله صالح، رئیس عمومی امنیت ملی اظهار داشت که ایشان از این قضیه خبر بوده و این موضوع را با مقام ریاست جمهوری نیز مطرح نموده است.   سوال در این جاست که ممکن این دوستان از موضوع آگاه بوده اند اما چرا بخاطر جلوگیری آن اقدام نمی کنند که میگذارند مصیبتی به وقوع بپیوندد؟  به نظر من این اشخاص بخاطر اینکه ضعف و ناکارآیی خویش را به نحوی توجیه کرده باشند، این موارد را مطرح میکنند که کشور های منطقه در قضیه دخیل است و یا اینکه ایشان و تیم همکارانش از این قضیه آگاهی قبلی داشتند.  و اگر اینکه واقعاً آنها مطلع میباشند قبل از وقوع حادثه و از آن جلوگیری نمیکنند، پس همدستان تروریستان میباشند و هیچ فرقی بین آنها و این آدم کشان طالبان نما وجود ندارد.   مراجع حقوقی کشور باید اشخاص مسؤل را مورد بازپرس و پی گرد قانونی قرار دهند.    

علی الرغم تمام این گرم گیری ها و محبت های ظاهری کشور های بزرگ جهان مثل امریکا و انگلستان، دل هیچ ملتی به حال این مردم بیچاره نمی سوزد.   این رسالت بزرگ مردم و دولت مردان افغانستان است که شجاعانه و صادقانه در راستای استقرار صلح و ثبات در افغانستان از هیچ نوع تلاش و فداکاری دریغ نورزند.   زمانی افغانستان دارای یک حکومت مبتنی بر آرای مردم و برای مردم خواهد بود که دولتمردان ما در خدمت مردم به مفهوم واقعی آن باشند.  

در اخیر خواهشم منحیث یک شهروند افغانستان از جناب رئیس جمهوری این است که از مصلحت گری و معامله گری های پشت پرده دست بردارند و در مورد  این وطن بیچاره فکر نمایند.   و از راضی نگهداشتن ظاهری یک و یا چند رهبر جهادی، قوماندان و غیره با هدیه نمودن موتر های ضد گلوله و نمیدانم چی و چی به قیمت های گزاف از پول بیت المال و تقرر اشخاص هیچ نفهم و غیر صادق در پست های کلیدی دولت بپرهیزند تا باشد زیربنا های دولت داری قوت گیرد.  ورنه اسم این رئیس جمهور نیز در صفحه های تاریک تاریخ افغانستان برای ابدیت ثبت خواهد شد.

 

 


بالا
 
بازگشت