سيدموسی عثمان

به نام شعله یی ملت مارا قتل عام کردند

قبل ازاینکه بنویسم چراهزارها انسان شریف وخصوصاً جوانان روشن وبا دانش رااحزاب اسلامی به نام مجاهدین وحزب دموکراتیک خلق جیره خوارروس فعلاً ازمتحدین  جهبه  ی ساخت اخوان، طالب، مجاهد شاه پرستان وسایر مرتجعین به نام جهبه متحدملی که افتخار رهبری این مشک جنایت را آقای استاد ربانی بدخشی نمک پرورده آی اس ای وکیل شورای مردم بی خبراز خود کابل دارند دانشمندان وچیز فهمان مارا به اتهام عضویت در جریان شعله یااعدام یا ترور ویا به زندان انداختند شعله جریان بود، حزب نبود در جریان هرکس گفته می تواند که من بودم ومن نبودم ولی در حزب اگر کسی یک روز هم  بود گفته نمی تواند که من نبودم حزب  دارای تشکیلات، اساسنامه ومرام نامه ومکلف به پرداخت حق العضویت بوده ودادن حق العضویت شرط حتمی می باشد. در جریان تشکیلات وحق العضویت نیست ارتباطات به اساس شناخت گروپی بوده به این اساس به غیرانسان های رهبری آن که در مظاهرات ودراجتماع شناخته شده که آنها گفته نمی توانند که در جریا ن نبودیم وکسی گفته نمی تواند که این آقا در جریان نبود. قبل از اینکه جریان شعله وحزب دموکراتیک خلق به وجود بیاید روشن فکران خواستند که یک حزب ضد سلطنتی را پایه گذاری کنند حلقات روشن جامعه صرف نظراز آنکه  به هر آیدیا، مذهب و دین که بودند وتضاد های آیدیا لوژی ومذهبی دربین ملت حاد نبود هرکس که ضدیت با خانواده نادر غدار داشت قابل تائید یک دیگر بودند بعد ازارتباط دید وبازدید های قبلی بتاریخ 12سنبله سال 1340 یک تعداداشخاص ضد سلطنت به خاطر یک حزب سیاسی در خانه روانشاد "نعیم شایان" دور هم جمع شدند که درآن محفل نعیم شایان ، غلامحمدغبار، نورمحمدتره کی ، رحیم محمودی

اکرم یاری ، صادق یاری ، فدامحمد فدایی ، ببرک کارمل ، غلامحمدنیازی،اینجانب سیدموسی هستی تمام این اشخاص درساعت ده بجه آمده بودند من وغبار ساعت یازده بجه آمدیم اهل مجلس در آتش جروبحث می سوختند با آمدن ما آب سرد بر آتش مجلس ریخت در صدر مجلس جای به غباردادند من هم بعد از احوال پرسی درگوشه ی خانه نشستم اتاق که با آمدن مادر تب سکوت می تپید من وغباراز حرفهای قبلی آگاهی نداشتیم غبار روانشاد که از دیدن ببرک ناراحت بود چاره هم نداشت سکوت مجلس را شکست روی خود را به طرف نعیم شایان کرد گفت من وموسی کمی دیر ترآمدیم رحیم جان محمودی چه درفشانی کردند همه خندیدند رحیم محمودی که مرد مودب و آرام بود گفت کاکا جان من خاموش بودم ببرک جان غرق لفاظی بود باز هم همه خنده کردند نعیم شایان فشرده صحبت ونظریات مجلس را خدمت غبار تقدیم کرد غبار به دقت گوش فرا داده بود حرف های روانشاد نعیم  شایان تمام شد، غبار به شوخی روی خود را به طرف من کرد گفت موسی جان من پیر شده ام تو تمام حرفها را فهمیدی من خنده کردم چیزی نگفتم رشته سخن را غبار گرفت از خاطرات خود درقسمت مبارزین وحزب سازی در افغانستان ورخنه کردن دستگاه جاسوسی سلطنت در حزب وجریان های افغانستان صادقانه با خاطرات بد یاد آوری کرد نام از کسی نبرد وببرک سرش پائین بود، رنگ می باخت، خاموش بود در آخر حرفهای خود روی به ببرک کرد گفت نمی دانم که ببرک خان هم با این خاطرات من موفق است یا نیست ببرک که بی حوصله شده بود گفت در قسمت گله ونارحتی آقای غبار در قسمت جریانات گذشته حرفی ندارم ویک چیز را اضافه می کنم که در تمام جریانات مردمان خوب وبد، صادق، جاسوس، وطن فروش پپت شاشجاع نما خود را روی اهداف سیاسی خود در احزاب جا می زند واحزاب مترقی جهان هم درخود این مردمان را داشته ودارد ما که تجربه حزب وحزب سازی را که تازه مشق می کنیم طبعاً حزب های گذشته ما نواقص وکبودافراط گرایی  خود را داشته فکرمی کنم که با من اگر آقای غبار همنوا نیست  یکتعدا دوستان همنوا به حرفهای من است گذشته را صلوات، بیایید که تهداب محکمتربگذاریم که به زلزله کم درجه ویران نشود.

بعد آقای تره کی با حرفهای ساده وکردکی یادی ازمشکلات حزب ویش زلمیان با ناراحتی وشکایت نمود

غلام محمد خان که یک مسلمان بنیاد گرا وتحصیلات بیشتر خود را در جامعه اظهرمصر کرده بود از نابسامانی حزب اخوان المسلمین سید قطب ومحمد قطب شکست ورخنه کردن جاسوسان در درون حزب مثال هایی داد ودر آخر گفت اگرما این مشکلات رامدنظربگیریم واز جاسوس بترسیم که جاسوسان دربین ما رخنه می کنند بهتر است که در خانه خود بنشینیم هرکدام به نوبت خود حرفی زد همان روزبه این نتجه رسیدند که یک تعداد بیشتردورهم جمع شوند که نشست دوم در خانه یک هراتی بود که آقای پنجشیری در قسمت آن مجلس درکتاب خود یکمقدارکم یادآوری کرده لازم نیست که من مداخله کنم امید است پنجشیری صاحب کمی بیشتر درقسمت آن مجلس بنویسند

این نشست ها سبب شد که حزب دموکرات خلق جریان شعله وحزب اسلامی افغان ملت در افغانستان به شکل علنی  به وجود بیاید

غبار اختلاف سلیقه وی با اهل مجلس وبدگمانی درقسمت ببرک داشته ومبارزه یکجا با ببرک را دشوارفکر می کرد واز ببرک خاطرات بد داشت از ایام حزب وطن وزندان. من وغبار بعد از یکی دوجلسه دیگر اشتراک نکردیم نعیم شایان دل سرد شد رحیم محمودی اکرم یاری وصادق یاری به یک نظر شدند ببرک وتره کی به یک راه رفتند غلامحمد نیازی به فکرساختن حزب اسلامی با موسی شفیق وفی والله سمیعی وعبدالرحیم نیازی شدند فدامحمدفدایی با پشتون وغلامحمد فرهاد حزب افغان ملت یکجا شد.

حالا می آیم سر اصل مطلب شعله یک جریا ن بی تشکیل بود که توسط دوبرادر مبارز صادق یاری واکرم یاری که من اکرم را از زمانی می شناختم که همرای انورخان معلم کمیا ازشهر چهاریکار پروان بود وفعلاً درشعبه سائنس وزارت معارف کار می کند وسمیع قلندر درمقابل لیسه نادریه زندگی می کردند واکرم یاری معلم سائنس در لیسه نادریه بودهنوزخویشی باخانواده پروانه غزنچی نکرده بودند. بعدخانواده محمودی روانشادداکتررحیم وداکترهادی محمودی که فعلاً دراتاو مرگزکانادا است با انها یکجا شد انجنیر عثمان که در زندان بود از زندان برآمد دردفترپیام روززندگی در جاده می کرد همراه مصطرب باختری واصف باختری ابراهیم با بری با آنها یکجا شد بعد داکتر سید کاظم روانشاد با عین علی بنیاد بعد بشیر بهمن چون پیر شدم شاید نام بعضی از دوستان فراموش من شده باشد دست دوم شعله داکتر شاکر که در تورنتوی کانادا داکتر است داکتر فیض روانشاد، سیدقیوم قندهاری که در امریکا است داکتر فضل احمدروانشاد قندهاری داکتر رضا قندهاری داکتر عقلی وعصبی، عصمت قندهاری ، داکتراعظم دادفر ازبک اندخویی حالا وزیر تحصلات کرزی، فاروق حق بین که در کچنرتورنتوی کاناد زندگی می کند، سیدال سخن دان لوگری که توسط گلب الدین به قتل رسید، روانشادحسین طغیان مشهور به حسین کر، حسن سهاک لغمانی رفیق عصمت قندهاری روانشاد لالی قندهاری روانشاد رستاخیزهراتی روانشاد حیدر علی لهیب، برادرن آذرخش مزاری انجنیر آیی اندخویی  شیر آهنگرهراتی وعده ای دیگر. این افراد واشخاص که درجریان شعله بودند همه ملت افغانستان این ها را بنام شعله یی می شناسد شعله حزب نبود یک جریان بود حزب دموکراتیک خلق واخوان ومجاهد وداوود دیوانه ازنبودن حزب وتشکیلات جریان شعله به نفع جنایت خود سوء استفاده کردند هزارها انسان وطن پرست مسلمان وکمونست شریف وطن پرست که عشق به انسان وانسانیت ووطن داشت بنام شعله ی از زن ومرد ملت مارا قتل عام کردند چون تاریخ پرافتخاراین شهدای راه آزادی که توسط این جنایت کاران ذیل کشته شده اند نمی توانم که در این نوشته بگنجانم عجالتاً معذرت می خواهم فقط می گویم  هرکی را که داوود دیوانه،  حزب دموکراتیک خلق، اخوان، طالب، مجاهد، آی اس آی، دستگاه جاسوسی ایران  کشته رونشان شاد نفرین به جانی های ظلم وزورگوی سرزمین بلا کشیده وبه خون خفته ما

 


بالا
 
بازگشت